نام :
پراکندگی وسیع و فراوانی نِسبی این پرنده در خاورمیانه با نامهای مختلف برای آن در میان فارسیزبانان همراه بودهاست. بهجز «بلدرچین» که واژهای در اصل ترکی و اصلیترین نام این پرنده است. واژهٔ «کَرَک» بهویژه در گویش هراتی و گویشهای زبان کردی، در فارسی جدید بهویژه در گویش کرمانی واژهٔ «بدبده»، در فارسی کلاسیک واژهٔ «وَرْتِج/وَرْتیج/وَرْدیج» و در برخی مناطق مازندران، گیلان و سمنان «وَرده» از نامهای دیگر این پرنده است. در زبان گیلکی نیز آن را «وُشُم/وُشوم» مینامند و سومین پادشاه زیاری را به جهت علاقهاش به شکار بلدرچین وشمگیر مینامند. در عربی از واژههای «سَمانی» و «سَلویٰ» استفاده میشود که به فارسی نیز راه یافتهاست.
اسطورهها:
به روایت عهد عتیق (سِفْرِ خروج ۱۳:۱۶، سفر اَعداد ۳۱ـ۳۳:۱۱) بلدرچین یکی از مائدههای آسمانی بود که یهوه برای اسرائیلیان سرگردان پس از مهاجرت از مصر فرو فرستاد. به این موضوع در قرآن (بقره : ۵۷، اَعراف : ۱۶۰ و طه : ۸۰) نیز اشاره شدهاست. این پدیده با توجه به مهاجرت بلدرچینها از منطقه مدیترانه قابل تبیین است. این پرندهها هر سال بهار در گلههای پرشمار از مسیر صحرای سینا از آفریقا به اروپا و آسیا مهاجرت میکنند و در پائیز مسیر رفته را بازمیگردند. از آنجا که این پرندگان در ارتفاع بسیار کم پرواز کرده و خیلی زود خسته میشوند و بر زمین مینشینند، به راحتی شکار میشوند.
در برخی کتب قدیمی عربی از جمله برهان قاطع افسانهای دربارهٔ بلدرچین نقل شده که خاستگاه وی را از دریا میداند. مرتضی زبیدی در این مورد مینویسد: «سُمانی (بلدرچین) ... از پرندگان مهاجر است، ولی دانسته نیست از کجا میآید. حتی برخی میگویند که از دریای شور بیرون میآید، و دیده میشود که با بالی فرورفته در آب دریا و بال دیگر مانند بادبانی گسترده بر روی آب، بر سطح دریا پرواز میکند...» این افسانه از آنجا نشأت گرفته که چون بلدرچین توانایی جسمی برای پروازهای طولانی را ندارد در فصل مهاجرت از بادهای موافق برای پروازهای کمک میگیرد و گلههای بزرگ بلدرچین در پاییز از اروپا به شمال آفریقا و شرق مدیترانه کوچ میکنند و در بهار به اروپا باز میگردند. در هنگام عبور از مدیترانه اغلب خسته شده به دریا میافتند و با همان روشی که زبیدی آورده: «با بالی فرورفته در آب دریا و بال دیگر مانند بادبانی گسترده بر روی آب» خود را به ساحل میرسانند. تا دهه ۱۳۲۰/۱۹۴۰ هر سال در دو فصل بهار و پائیز میلیونها بلدرچین در سواحل مدیترانه بدینسان گرفته میشد ولی شمار آنها از آن پس کاهش یافتهاست.
این پرنده را در عربی کلاسیک، «قَتیل الرَّعد» مینامند، زیرا تصور میکنند از شنیدن غُرّش آذرخش از ترس می میرد.
در فارسی نیز آن را «بَدبَده» نامیدهاند چرا که بر پایه افسانهای ایرانی این پرنده بهناحق دانهای گندم از مال کودک صغیری خورد، و سپس از این کارِ بد خود پشیمان شده، دائماً تکرار میکند که «بَد بَده» [=] کار بَدْ بد است.
نماد تصویر بلدرچین:
|
در خط هیروگلیف مصری به جای حرف و به کار میرفته است.
خواص درمانی در پزشکی سنتی :
در پزشکی سنتی خواص گوناگونی برای بلدرچین برشمردهاند، از جمله اینکه بگفتهٔ شریف ادریسی «لیسیدنِ زهره بلدرچین برای درمان صرع سودمند است، و چکانیدن خون آن در گوش دردمند، گوشدرد را درمان میکند، و استمرار در خوردن گوشتِ آن دلِ سخت را نرم میسازد، و گویند که این خاصیت فقط در قلب اوست».
عبدالملک بن زُهْر اندلسی طبیب قرن ششم هم به این اشاره میکند که «گوشتِ بلدرچین سنگ کُلیه و مثانه را خُرد میکند، و مدرّ بول است».
برخی پزشکان قدیم و بسیاری از عوام نیز تصور میکنند که تخم بلدرچین زبان انسان را گویا کرده و موجب میشود تا کودکان پیش از موعد زبان باز کنند. این باور ناشی از پربانگی و صدای بلند بلدرچین نسبت به جثهٔ اوست که آن را حمل بر فصاحت وی کردهاند.
انواع :
بلدرچین معمولی (Coturnix coturnix)
- بلدرچین ژاپنی (Coturnix japonica)
- بلدرچین بارانی (Coturnix coromandelica)
- بلدرچین نیوزیلند (Coturnix novaezelandia) منقرض شده در ۱۸۷۵
- بلدرچین قهوهای (Coturnix ypsilophora)
- بلدرچین آبی آسیایی یا چینی (Coturnix chinensis)
- بلدرچین آبی افریقایی (Coturnix adansonii)
- بلدرچین جزایر قناری (Coturnix gomerae) منقرض شده.
نظرات شما عزیزان: